کتاب «گریز دلپذیر» نوشته آنا گاوالدا ( -۱۹۷۰)، رماننویس فرانسوی است. او یکی از نویسندگانی است که طی چند سال اخیر توانسته به یکی از پرمخاطبترین نویسندگان در ایران و جهان تبدیل شود. اکثر داستانهای او رگههایی عاشقانه دارند و در آنها تصاویر پراحساسی از روابط زن و مرد در جوامع امروزی ارائه شده است. تاکید نوشتههای او بر نیازهای عاطفی و خلاءهای عاطفی انسان معاصر است. «گریز دلپذیر» آخرین اثر گاوالدا است، رمانی کمحجم اما سراسر گیرایی، گفتوگوهای خیالپردازانه، سفری شادمانه به دنیای کودکی در کنار خواهر و برادرهامان، آن زمان که هنوز بزرگ یا پیر نشده بودیم. ماجراجویی خواهران و برادرانی که از جشن عروسی یکی از فامیلهای خود میگریزند تا چند ساعتی، زندگی روزمره و رنج خود را فراموش کنند تا شاید دوباره آن آرامش که زندگیشان در نقش آدمهای بالغ و بزرگسال از آنها ربوده، بازیابند. وقتی این داستان را میخوانیم، آرزو میکنیم ای کاش عضوی از آنها بودیم. گاوالدا در این کتاب هم با نوشتار صریح، واژهها و جملههای موجزش، مشاهدهگرِ سراپا چشمِ رویدادها و واقعیتهایی است که از نگاه ما دور میماند یا به نظرمان بیاهمیت میرسد، همانها که زیر بار روزمرگی مدفون شدهاند. گاوالدا از نزدیک و با شیفتگی به انسانها نگاه میکند، آنها را دوست دارد، گویی برای کسانی که کتاب خواندن هم دوست ندارند مینویسد. در بخش آغازین کتاب «گریز دلپذیر» میخوانیم: «هنوز ننشسته بودم، یک طرف باسنم در هوا بود و دستم به دستگیره درِ ماشین که زنبرادرم هجوم آورد: ــ ای بابا… این همه بوق زدیم نشنیدی؟ ده دقیقه است اینجا هستیم! جواب دادم. ــ سلام برادرم رو به من کرد. چشمک کوتاهی زد: ــ اوضاع روبهراهه خوشگله؟ ــ خوبم. ــ میخواهی وسایلت را صندوق عقب بگذارم؟ ــ نه ممنونم. فقط همین چمدان کوچک را دارم و پیراهنم… پیراهن را صندلی عقب میگذارم. زنبرادرم نگاهی به پارچه مچاله و چروکی که روی زانوهایم بود انداخت و گفت: ــ پیراهنت، این است؟ ــ بله. ــ این دیگر چیست؟ ــ یک ساری… ــ بله میبینم… با مهربانی گوشزد کردم: ــ نه نمیبینی، وقتی پوشیدم، خواهی دید. اخمهایش کمی در هم فرو رفت».